کجا بودند قطره ها
که ببارند بر تن داغ شما
و نسوزد پوستین رُستمان این شهر؟
کجا بود صدای مهیب صاعقه ای
که بترساند مردم را از خیسی گوشیها
و راه را بگشاید برای مددی؟
کجا بودند آن همه ذره خاک
که بجنگند با خشم گرم آتش
.و شما را به ما باز گردانند
کجایید شما
و کجاست رفیق زیر آوار مانده این مرد؟
Laisser un commentaire